سال ۲۰۱۹ چگونه گذشت؟

سه سال من در این وبلاگ حتی یک کلمه هم ننوشتم. حتی یک کلمه. با توجه به اینکه برگشته ام به نوشتن، این ناکاملی و این وقفه آزارم می دهد. برای همین تصمیم گرفتم در حد یک پست در باره آنچه در مورد آن سال یادم می آید بنویسم. تاریخ نگارش این نوشته دی ماه ۱۴۰۲ است (۲۰۲۴) اما برش می گردانم به دسامبر ۲۰۱۹.

***

۲۰۱۹ در آرامش گذشت. کسی نمی دانست که قرار است سال بعد چه چیزی دنیا را تکان دهد. من هم نمی دانستم که قرار است در زندگیم زلزله بیاید. با آرامش گذراندمش. یادم هست که عید رفتیم سفر. یزد و تفت. در تفت اقامت داشتیم. در بومگردی دو سرو. بیشتر وقتمان هم در باغ صدری می گذشت. یک عکس هست از آن سفر. پدرم پشت یک میز نشسته و پرنیای ۹ ماهه روی میز جلوی او. در پس زمینه شان هم تصویر سروها پیداست. اوایل تابستان تصمیم گرفتم که برای جلوگیری از افسردگی بروم سر کار. برای پرنیا یک پرستار پیدا کردم. رها هم بود و آن زمان رابطه خیلی خوبی با خواهرش داشت. خیالم راحت بود. کار خیلی سبک بود و حتی بیشتر وقتها حوصله سر بر. اما همین که از خانه می آمدم بیرون و آدمها را می دیدم برایم خیلی خوب بود. از اینکه دوباره به حال روزهای حاملگی برگردم در حد مرگ می ترسیدم. حاضر بودم هر کاری بکنم که آن روزها تکرار نشوند. هنوز هم خیلی حواسم هست و حتی تغییرات کوچک را هم با دقت رصد می کنم. اما این ترس تنها نقطه منفی آن سال بود. بیشترش آرامش بود و سفر و زندگی با ریتم خیلی کند. اما ای کاش آن سال هرگز تمام نمی شد.

این نوشته در بودن ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.