بایگانی ماهیانه: جولای 2015

یک سر… هزار سودا

درست ساعت دو و سی دقیقه بعد از ظهر روز پنج شنبه یازده دسامبر۲۰۱۴، من که به خیال خودم رفته بودم کافه تا جالب ترین کسی را که در زندگیم ملاقات کرده بودم را گیر بیندازم و داستان زندگیش را … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در تجربه های من | ۲ دیدگاه