بایگانی دسته: تردیدها و دغدغه ها

قضاوت کنیم

مد شده است که می گویند در باره هم قضاوت نکنیم. کافیست در یک بحثی شرکت کنی؛ مهم نیست کجا باشد یا درباره چه؛ حتما این عبارت را خواهی شنید. اما مگر می شود قضاوت نکرد؟ قضاوت کردن اولین چیزی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها | دیدگاه‌ها برای قضاوت کنیم بسته هستند

و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد…

آدم بعضی وقتها می ماند که چقدر تنهایی هست روی این کره خاکی. چه حجم بی شماری از تنهایی هست. آدمها یا مهاجرت کرده اند و دوستانشان را جا گذاشته اند یا خودشان مانده اند و دوستانشان رفته اند. همه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها | دیدگاه‌ها برای و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد… بسته هستند

انسان، طبیعت، تاریخ

خیلی تعجب می کنم وقتی کسی می گوید که به جای اینکه مثلا با هواپیما برود لندن پول بیشتری داده و با قطار رفته تا محیط زیست کمتر آلوده شود. با خودم فکر می کنم که با این پول می … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها | دیدگاه‌ها برای انسان، طبیعت، تاریخ بسته هستند

فراموش ناشدنی های زندگی

1- بعضی اتفاق ها هستند که چشم آدم را باز می کنند. آدم نمی تواند بعد از افتادن آنها یک جوری وانمود کند که انگار هیچی نشده. نمی تواند آنها را نادیده بگیرد. نمی تواند فراموش کند. مثل بار اولی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها | دیدگاه‌ها برای فراموش ناشدنی های زندگی بسته هستند

شروع دوستی

دیشب بعد از ایمیل زدن به دخترک،  فکر کردم که چرا من به خودم اجازه می دهم که پابرهنه وارد زندگی دیگران شوم. چرا نمی گذارم ملت زندگی اشان را بکنند. یک روز صبح مثل همیشه از خواب بیدار می … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها | دیدگاه‌ها برای شروع دوستی بسته هستند

کپی برابر اصل

دیروز رفتیم برای تماشای فیلم کپی برابر اصل کیارستمی. توی یک سالن کوچک در کتابخانه دانشگاه. ما البته فکر می کردیم نمایش توی امفی تئاتر است و برای همین هم با اعتماد به نفس کامل رها را هم برده بودیم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها, یادداشت های روزانه | دیدگاه‌ها برای کپی برابر اصل بسته هستند

نوستالژیای الکی

1- رفتیم کنسرت نامجو. من البته به جز آهنگ ای ساربان بقیه کارهایش را هیچوقت گوش ندادم. نه برای اینکه توی ماشین گوش بدهی خوب بود و نه برای موقع کار. به خاطر شنیدنِ فقط این آهنگ رفتم و به … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها | دیدگاه‌ها برای نوستالژیای الکی بسته هستند

سال 91 چگونه سالی بود؟

1- سال 91 سال بدی بود؛ پر از تنش. شاید بدترین سال زندگیم. خیلی سخت و پر استرس گذشت. در تمام نیمه دوم سال مریض بودم. در این چند ماه آخر به اندازه تمامی عمرم آنتی بیوتیک خوردم. هیچوقت در … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها, یادداشت های روزانه | دیدگاه‌ها برای سال 91 چگونه سالی بود؟ بسته هستند

آآآآآآی خوشبختی…

دیشب که داشتم می خوابیدم با خودم فکر کردم که خوشبختی، داشتنِ خوابِ راحت است؛ اینکه آرام و بی دغدغه بخوابی؛ اینکه قبل از خواب هزار فکر و خیال به مغزت هجوم نیاورد؛ اینکه مجبور نباشی برای خوابیدن قرص بخوری؛ … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها, یادداشت های روزانه | دیدگاه‌ها برای آآآآآآی خوشبختی… بسته هستند

آدمها

به این نتیجه رسیده ام که آدمها به لحاظ نوع بیانشان به ده دسته تقسیم می شوند: 1- کسانی که اول فکر می کنند، بعد حرف می زنند و بعد عمل می کنند و فکر و حرف وعملشان یکی است. … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها, هستن | ۱ دیدگاه