-
بایگانی
- تیر و مرداد 1403
- بهمن و اسفند 1402
- دی و بهمن 1402
- دی و بهمن 1400
- آذر و دی 1400
- فروردین و اردیبهشت 1400
- آذر و دی 1399
- آذر و دی 1398
- آذر و دی 1397
- تیر و مرداد 1396
- اردیبهشت و خرداد 1396
- اسفند و فروردین 1395
- خرداد و تیر 1395
- اردیبهشت و خرداد 1395
- فروردین و اردیبهشت 1395
- اسفند و فروردین 1394
- بهمن و اسفند 1394
- دی و بهمن 1394
- آذر و دی 1394
- آبان و آذر 1394
- مهر و آبان 1394
- شهریور و مهر 1394
- مرداد و شهریور 1394
- تیر و مرداد 1394
- اردیبهشت و خرداد 1394
- فروردین و اردیبهشت 1394
- اسفند و فروردین 1393
- بهمن و اسفند 1393
- دی و بهمن 1393
- آذر و دی 1393
- آبان و آذر 1393
- مهر و آبان 1393
- شهریور و مهر 1393
- مرداد و شهریور 1393
- تیر و مرداد 1393
- خرداد و تیر 1393
- اردیبهشت و خرداد 1393
- فروردین و اردیبهشت 1393
- اسفند و فروردین 1392
- بهمن و اسفند 1392
- دی و بهمن 1392
- آذر و دی 1392
- آبان و آذر 1392
- مهر و آبان 1392
- شهریور و مهر 1392
- مرداد و شهریور 1392
- تیر و مرداد 1392
- خرداد و تیر 1392
- اردیبهشت و خرداد 1392
- فروردین و اردیبهشت 1392
- اسفند و فروردین 1391
- بهمن و اسفند 1391
- دی و بهمن 1391
- آذر و دی 1391
- آبان و آذر 1391
-
اطلاعات
بایگانی ماهیانه: اسفند 1391
هیچ چیز پایان نمی پذیرد…
بروبا این باور که تکلیفت را به پایان رسانده ایبا وجود همه جاه طلبی که داشته ایو با تمامی آنچه پشت سر گذاشته ایحتی اگر تنها یک دلیل برای زندگی داشته باشیحتی اگر مطمئن نباشی که باید بعد از رفتنت … ادامهی خواندن
منتشرشده در ترجمه
دیدگاهها برای هیچ چیز پایان نمی پذیرد… بسته هستند
سال 91 چگونه سالی بود؟
1- سال 91 سال بدی بود؛ پر از تنش. شاید بدترین سال زندگیم. خیلی سخت و پر استرس گذشت. در تمام نیمه دوم سال مریض بودم. در این چند ماه آخر به اندازه تمامی عمرم آنتی بیوتیک خوردم. هیچوقت در … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها, یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای سال 91 چگونه سالی بود؟ بسته هستند
آآآآآآی خوشبختی…
دیشب که داشتم می خوابیدم با خودم فکر کردم که خوشبختی، داشتنِ خوابِ راحت است؛ اینکه آرام و بی دغدغه بخوابی؛ اینکه قبل از خواب هزار فکر و خیال به مغزت هجوم نیاورد؛ اینکه مجبور نباشی برای خوابیدن قرص بخوری؛ … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها, یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای آآآآآآی خوشبختی… بسته هستند
امان از زن وقتی عاشق شود… امان از زن وقتی شاعر شود…
چقدر شعرهایی که یک «زن» آنها را نوشته زیباست… نمی دانم چون من هم زن هستم راحت تر می فهمم و «می بینم» یا …اما این همه احساس، این همه لطافت، این همه ریز بینی، و این همه رمز و … ادامهی خواندن
منتشرشده در از هیچ و همه ... بی ربطِ بی ربط
دیدگاهها برای امان از زن وقتی عاشق شود… امان از زن وقتی شاعر شود… بسته هستند
آدمها
به این نتیجه رسیده ام که آدمها به لحاظ نوع بیانشان به ده دسته تقسیم می شوند: 1- کسانی که اول فکر می کنند، بعد حرف می زنند و بعد عمل می کنند و فکر و حرف وعملشان یکی است. … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها, هستن
۱ دیدگاه
خانه روح کجاست؟
من فکر می کنم که روح آدم یک جایی، در یک زمان و مکان خاصی، متوقف می شود و هر چند وقت یک بار هم به آن مکان بر می گردد. توی خواب البته. مثلا همه خوابهای معنادار من در … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها
دیدگاهها برای خانه روح کجاست؟ بسته هستند
تصویر گذشته
دیشب برای اولین بار فیلم ربه کا را دیدم. کتابش را حداقل ده باری خوانده بودم در نوجوانی. فکر کنم حتی اولین جمله هایش را هم از حفظ بودم چون تا گفت که دیشب خواب دیدم که به مندرلی برگشته … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها
دیدگاهها برای تصویر گذشته بسته هستند
یاری نمی کند این مغز خسته ام…
کاری که دارم انجام می دهم خیلی سخت است… باید برای چیزی حدود ۷۵ فضا که خیلی هایشان را اصلا نمی شناسم یک جدولی با ۳۰ ستون را پر کنم؛ از خصوصیات فیزیکیشان گرفته تا نحوه اداره و شیوه تملک … ادامهی خواندن
منتشرشده در یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای یاری نمی کند این مغز خسته ام… بسته هستند
حرف نزنی نمی گویند لالی…
من یک توانایی خیلی استئنایی دارم به اسم «توانایی حل مساله». البته نه مسائل ریاضی. مسائل روزمره زندگی. اینکه وقتی یک اتفاق غیر منتظره افتاد چه جوری می شود همه چیز را برگرداند به مسیری که دوست داریم باشد. برای … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها
دیدگاهها برای حرف نزنی نمی گویند لالی… بسته هستند
کپی بهتر از اصل
ما اصفهانیها یک ویژگی بسیار منحصر به فردی داریم و آن این است که کافی است یک چیزی را یک جایی ببینیم. می توانیم کامل و بدون نقص و حتی گاهی بهتر و با کیفیت بالاتر در زندگی خودمان پیاده … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها, یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای کپی بهتر از اصل بسته هستند