-
بایگانی
- تیر و مرداد 1403
- بهمن و اسفند 1402
- دی و بهمن 1402
- دی و بهمن 1400
- آذر و دی 1400
- فروردین و اردیبهشت 1400
- آذر و دی 1399
- آذر و دی 1398
- آذر و دی 1397
- تیر و مرداد 1396
- اردیبهشت و خرداد 1396
- اسفند و فروردین 1395
- خرداد و تیر 1395
- اردیبهشت و خرداد 1395
- فروردین و اردیبهشت 1395
- اسفند و فروردین 1394
- بهمن و اسفند 1394
- دی و بهمن 1394
- آذر و دی 1394
- آبان و آذر 1394
- مهر و آبان 1394
- شهریور و مهر 1394
- مرداد و شهریور 1394
- تیر و مرداد 1394
- اردیبهشت و خرداد 1394
- فروردین و اردیبهشت 1394
- اسفند و فروردین 1393
- بهمن و اسفند 1393
- دی و بهمن 1393
- آذر و دی 1393
- آبان و آذر 1393
- مهر و آبان 1393
- شهریور و مهر 1393
- مرداد و شهریور 1393
- تیر و مرداد 1393
- خرداد و تیر 1393
- اردیبهشت و خرداد 1393
- فروردین و اردیبهشت 1393
- اسفند و فروردین 1392
- بهمن و اسفند 1392
- دی و بهمن 1392
- آذر و دی 1392
- آبان و آذر 1392
- مهر و آبان 1392
- شهریور و مهر 1392
- مرداد و شهریور 1392
- تیر و مرداد 1392
- خرداد و تیر 1392
- اردیبهشت و خرداد 1392
- فروردین و اردیبهشت 1392
- اسفند و فروردین 1391
- بهمن و اسفند 1391
- دی و بهمن 1391
- آذر و دی 1391
- آبان و آذر 1391
-
اطلاعات
بایگانی دسته: یادداشت های روزانه
زندگی بر فراز ویرانه ها
پرده اول: کاخ ورسای – حومه پاریس – یک توریست ایرانی خطاب به دوستش برو رای بده حتما. به تیم احمدی نژاد رای بده تا فاتحه مملکت زودتر خوانده شود. زودتر مملکت به نابودی برسد. پرده دوم: محله سن میشل … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها, یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای زندگی بر فراز ویرانه ها بسته هستند
72 ساعت دیگر
فقط سه روز دیگر مانده… 72 ساعت دیگر … تمام می شود… یک سال تلاش او و یک سال صبر من… به موهایم در آینه نگاه می کنم. هنوز هیچکدامشان سفید نشده اند… باورم نمی شود. شبیه معجزه است این … ادامهی خواندن
منتشرشده در یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای 72 ساعت دیگر بسته هستند
قابل توجه حدیث…
امروز که روز کسالتبار و یک نواخت و مزخرفی بود این پنجمین پست است که می نویسم. قابل توجه حدیث خانم. وبلاگ کلا به نظرم مترادف است با فراغت و خلوتی و شاید هم یکنواختی و روزمرگی. وگرنه چرا مثلا … ادامهی خواندن
منتشرشده در وبلاگ, یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای قابل توجه حدیث… بسته هستند
سلام به روی…
رها یاد گرفته است که بگوید سلام به روی ماهت… به چشمون سیاهت… تازه با این جمله معلوم شد که فارسی را با لهجه حرف می زند. ما که می دانستیم البته. اما حالا همه فهمیدند. خیلی بامزه می گوید… … ادامهی خواندن
منتشرشده در رها, یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای سلام به روی… بسته هستند
ای کاش می شد آرامش را ذخیره کرد…
ای کاش می شد یک کمی از کسالت این دو روز را ذخیره کرد برای روزهای شلوغ بعد. حیف که نمی شود اما. یا باید هزار تا کار داشته باشی یا هیچ کار. نه اینکه کار نداشته باشم. دارم. مقاله … ادامهی خواندن
منتشرشده در یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای ای کاش می شد آرامش را ذخیره کرد… بسته هستند
مادربزرگ
توی این دو روز خبر مرگ سه مادربزرگ را شنیده ام. فقط یکی اشان را از نزدیک می شناختم. اما با این وجود برایم معنای بدی داشت. هر چه سعی می کنم نمی توانم بی تفاوت باشم. نمی توانم یاد … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها, یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای مادربزرگ بسته هستند
آنکه می گوید دوستت می دارم نه خنیاگر است و نه غمگین…
آنکه می گوید دوستت می دارم …؟الف) دروغ می گوید.ب) اصلا معنای دوست داشتن را نمی داند.ج) از صبح تا شب این جمله مثل نقل و نبات از دهانش می ریزد بیرون.د) راست می گوید… اما… تو باور نکن. پی … ادامهی خواندن
منتشرشده در یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای آنکه می گوید دوستت می دارم نه خنیاگر است و نه غمگین… بسته هستند
داستان یک عکس
بالاخره بعد از چند سال عکس فیس بوکم را عوض کردم. بیشتر به زور خواهرم البته. عکس قبلی را خیلی دوست داشتم. یک حسی توی نگاهم بود که هیچوقت توی هیچ عکس دیگری تکرار نشد. یک جور بی خیالی شاید. … ادامهی خواندن
منتشرشده در یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای داستان یک عکس بسته هستند
یک ساعت
کوله پشتیم را همان جا کنار در ول کردم و رفتم توی آشپزخانه. زودپز را از کابینت در آوردم و گذاشتم روی گاز. زیرش را روشن کردم. یک پیاز تویش خرد کردم و آمدم بیرون. لپ تاپ را از کوله … ادامهی خواندن
منتشرشده در شبه داستان, یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای یک ساعت بسته هستند
جمعه های کِشی
تازه فهمیدم این جمعه های کِشی که خانم شین می گوید یعنی چه. دیروز بعد از ظهر مهمان داشتیم. بعد از رفتن مهمانها ایستادم به کوفته درست کردن. با اینکه اولین بارم بود و تمام مدت بالای سرش ایستاده بودم … ادامهی خواندن
منتشرشده در یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای جمعه های کِشی بسته هستند