سلام به روی…

رها یاد گرفته است که بگوید سلام به روی ماهت… به چشمون سیاهت… تازه با این جمله معلوم شد که فارسی را با لهجه حرف می زند. ما که می دانستیم البته. اما حالا همه فهمیدند. خیلی بامزه می گوید… اِی آخر ماهت و سیاهت را می کشد خیلی و دومین آ را. می شود سلام به روی ماهــــــــــــــــِت به چشمون سیاااااااااهـــــــــــــــــــــــــــــــــِت… روزی صد بار ازش می خواهم این جمله را بگوید و هر بار هم هزار دفعه قربان صدقه اش می روم. چند وقت دیگر که لهجه اصفهانی من و کرمانشاهی مادربزرگش را هم بگیرد و قاطی فرانسوی بکند … معلوم نیست چه ملغمه ای قرار است از آب در بیاید.
این نوشته در رها, یادداشت های روزانه ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.