-
بایگانی
- تیر و مرداد 1403
- بهمن و اسفند 1402
- دی و بهمن 1402
- دی و بهمن 1400
- آذر و دی 1400
- فروردین و اردیبهشت 1400
- آذر و دی 1399
- آذر و دی 1398
- آذر و دی 1397
- تیر و مرداد 1396
- اردیبهشت و خرداد 1396
- اسفند و فروردین 1395
- خرداد و تیر 1395
- اردیبهشت و خرداد 1395
- فروردین و اردیبهشت 1395
- اسفند و فروردین 1394
- بهمن و اسفند 1394
- دی و بهمن 1394
- آذر و دی 1394
- آبان و آذر 1394
- مهر و آبان 1394
- شهریور و مهر 1394
- مرداد و شهریور 1394
- تیر و مرداد 1394
- اردیبهشت و خرداد 1394
- فروردین و اردیبهشت 1394
- اسفند و فروردین 1393
- بهمن و اسفند 1393
- دی و بهمن 1393
- آذر و دی 1393
- آبان و آذر 1393
- مهر و آبان 1393
- شهریور و مهر 1393
- مرداد و شهریور 1393
- تیر و مرداد 1393
- خرداد و تیر 1393
- اردیبهشت و خرداد 1393
- فروردین و اردیبهشت 1393
- اسفند و فروردین 1392
- بهمن و اسفند 1392
- دی و بهمن 1392
- آذر و دی 1392
- آبان و آذر 1392
- مهر و آبان 1392
- شهریور و مهر 1392
- مرداد و شهریور 1392
- تیر و مرداد 1392
- خرداد و تیر 1392
- اردیبهشت و خرداد 1392
- فروردین و اردیبهشت 1392
- اسفند و فروردین 1391
- بهمن و اسفند 1391
- دی و بهمن 1391
- آذر و دی 1391
- آبان و آذر 1391
-
اطلاعات
بایگانی دسته: وبلاگ
وبلاگ هرجایی
به خودم می گویم بگذار زندگی اش را بکند؛ چه کارش داری؛ بی خیال اینهایی که آمدند و خواندند و رفتند. وبلاگم را می گویم؛ این وبلاگ را. اما نمی توانم. نمی توانم همانجوری باشم که انگار من هیچ چیزی … ادامهی خواندن
منتشرشده در وبلاگ, یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای وبلاگ هرجایی بسته هستند
و داستان متولد می شود – 2
همسر نوبت دکتر داشت. من هم همراهش رفتم. او و دکتر رفتند توی یک اتاق دیگر برای معاینه و من تنها ماندم. یک نقاشی روی دیوار توجهم را جلب کرد. فضایی بود شبیه لابی دانشکده؛ چند سطح در کنار هم … ادامهی خواندن
منتشرشده در از هیچ و همه ... بی ربطِ بی ربط, وبلاگ, یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای و داستان متولد می شود – 2 بسته هستند
و داستان متولد می شود – 1
به نظر من، نویسنده حتما بایدعینکی باشد. باید بتواند همه چیز را دو جور ببیند؛ یک بار با عینک و یک بار از بالای عینک؛ باید واقعیت را با قضاوت های شخصی اش و با تخلیش بیامیزد. وقتی از بالای … ادامهی خواندن
منتشرشده در از هیچ و همه ... بی ربطِ بی ربط, وبلاگ
دیدگاهها برای و داستان متولد می شود – 1 بسته هستند
در باره من…
به این نتیجه رسیدم که باید چیزی را که در پروفایل وبلاگم در باره خودم نوشته ام تغییر دهم. درست است که من هنوز همان مادری هستم که نوشتن را به خاطر دخترم شروع کرده ام تا حرفهایی را که نمی … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها, وبلاگ
دیدگاهها برای در باره من… بسته هستند
خرقه پوشی من از غایت دینداری نیست…
1- تا اطلاع ثانوی باید وبلاگ نویسیم را منظم بکنم؛ تا وقتی که این مسئولینِ انفورماتیکِ … لابراتوار بتوانند روی کامپیوترم فارسی نصب کنند. شاید برایم خوب باشد چون همه اش گیر نیستم. اما از طرفی فکر می کنم اگر … ادامهی خواندن
منتشرشده در وبلاگ
دیدگاهها برای خرقه پوشی من از غایت دینداری نیست… بسته هستند
یک همچین آدمی هستم من
توی این وبلاگ گردیها با وبلاگ زنی آشنا شدم که تجربه های تلخ زندگیش در ارتباط با همسرش را به زبان طنز می نوشت؛ چیزهایی که شاید در زمان اتفاق افتادن تا سر حد مرگ عصبانیش کرده باشند اما حالا … ادامهی خواندن
منتشرشده در از هیچ و همه ... بی ربطِ بی ربط, وبلاگ
2 دیدگاه
مرسی خانم شین
من وبلاگ خواندن را با نسوان مطلقه معلقه شروع کردم و وبلاگ نوشتن را با روزنگار خانم شین. وبلاگ نسوان را به دلایلی دیگر نمی خوانم ولی وبلاگ خانم شین را روزی چند بار سر می زنم. همه آرشیوش را … ادامهی خواندن
منتشرشده در وبلاگ
دیدگاهها برای مرسی خانم شین بسته هستند
هر گونه شباهت تصادفی است؛ کاملا تصادفی.
اشکال اینکه آدم دفتر خاطراتش را بگذارد توی یک جای عمومی که همه به آن دسترسی دارند این است که ممکن است کسانی که در موردشان می نویسی بیایند و نوشته هایت را بخوانند. آنوقت یا از این ناراحت می … ادامهی خواندن
رژه خاطره ها
وقتی آدم شروع می کند به نوشتن تازه می فهمد که چقدر در زندگیش اتفاق افتاده؛ چقدر زخم خورده؛ چقدر رنج کشیده. از وقتی هوس نویسندگی افتاده به سرم شبها نمی توانم بخوابم. همه آدمهایی که می شناسم و همه … ادامهی خواندن
نویسندگی و معماری
نویسندگی هم یک جورهایی شبیه معماریست… وقتی ایده ها بر سرت آوار می شوند دیگر کاری از دستت بر نمی آید. دیشب تمام ذهنم را جمله ها پر کرده بودند. جمله ها و ایده ها. اینکه چه بنویسم، چگونه بنویسم … ادامهی خواندن