بایگانی دسته: هیچ

سقوط

همان زمانی که یکی در حد یک نیمه خدا می بردت بالا، یکی هم در حد یک گوسفند می زندت زمین. حتی ممکن است قربانیت هم بکند. هر چه بیشتر بالا بروی، زمین که بخوری بیشتر دردت می آید… دردناک … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هیچ | دیدگاه‌ها برای سقوط بسته هستند

واحه یا سراب

زندگی کویر استو آدمها تشنهعشق یا واحه است یا سرابتا نرسی نمی فهمی…

منتشرشده در هیچ | دیدگاه‌ها برای واحه یا سراب بسته هستند

دل

دلبری می کند؛ دل من هم که زود می رود. بی دل به انتظار دلدار می نشینم.

منتشرشده در هیچ | دیدگاه‌ها برای دل بسته هستند

کریستین… کریستین… کریستین…

کریستین… کریستین… کریستین… زن عجیبی است؛ با اعتماد به نفسی در حد نوشتن با یک ماژیک بنفش و در حد موهای سفیدش که اصراری به پنهان کردنشان ندارد؛ درباره همه چیز می داند و می خواهد بداند. جوری راه می … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بودن, هیچ | ۲ دیدگاه