-
بایگانی
- تیر و مرداد 1403
- بهمن و اسفند 1402
- دی و بهمن 1402
- دی و بهمن 1400
- آذر و دی 1400
- فروردین و اردیبهشت 1400
- آذر و دی 1399
- آذر و دی 1398
- آذر و دی 1397
- تیر و مرداد 1396
- اردیبهشت و خرداد 1396
- اسفند و فروردین 1395
- خرداد و تیر 1395
- اردیبهشت و خرداد 1395
- فروردین و اردیبهشت 1395
- اسفند و فروردین 1394
- بهمن و اسفند 1394
- دی و بهمن 1394
- آذر و دی 1394
- آبان و آذر 1394
- مهر و آبان 1394
- شهریور و مهر 1394
- مرداد و شهریور 1394
- تیر و مرداد 1394
- اردیبهشت و خرداد 1394
- فروردین و اردیبهشت 1394
- اسفند و فروردین 1393
- بهمن و اسفند 1393
- دی و بهمن 1393
- آذر و دی 1393
- آبان و آذر 1393
- مهر و آبان 1393
- شهریور و مهر 1393
- مرداد و شهریور 1393
- تیر و مرداد 1393
- خرداد و تیر 1393
- اردیبهشت و خرداد 1393
- فروردین و اردیبهشت 1393
- اسفند و فروردین 1392
- بهمن و اسفند 1392
- دی و بهمن 1392
- آذر و دی 1392
- آبان و آذر 1392
- مهر و آبان 1392
- شهریور و مهر 1392
- مرداد و شهریور 1392
- تیر و مرداد 1392
- خرداد و تیر 1392
- اردیبهشت و خرداد 1392
- فروردین و اردیبهشت 1392
- اسفند و فروردین 1391
- بهمن و اسفند 1391
- دی و بهمن 1391
- آذر و دی 1391
- آبان و آذر 1391
-
اطلاعات
بایگانی نویسنده: عتیق
اختلاط زبانی
توی مهد رها، وقتی یک بچه ای می خواهد راهش باز شود یک عبارتی استفاده می کند که معنیش می شود «برو کنار». اما برای من حسی شبیه «بزن کنار» دارد. یک بار رها این عبارت را توی خانه استفاده … ادامهی خواندن
منتشرشده در رها
دیدگاهها برای اختلاط زبانی بسته هستند
Her
1- مدتی بود که داشتم فکر می کردم که آدم باید چطور زندگی کند. یعنی اینکه «زندگی کند» اصلا یعنی چه. برای زنان باردار یک دنیا مطلب هست که بعد از به دنیا آمدن بچه چطور زندگی کنند. اما اینکه … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها, حال خوب
دیدگاهها برای Her بسته هستند
کُلُکم راع و کُلُکم مسئول
هشدار: این نوشته حاوی مقدار زیادی انتقاد تند و موعظه و پند و اندرز است. دوست ندارید نخوانید. بعضی وقتها آدم می رود توی فیس بوک و هاج و واج و انگشت به دهان می آید بیرون. هر چقدر هم … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها, فیلسوفانه
دیدگاهها برای کُلُکم راع و کُلُکم مسئول بسته هستند
خواب
بعضی ها همیشه خوابند. بعضی ها به راحتی از خواب بیدار نمی شوند. بعضی ها را فقط می شود با سیلی از خواب بیدار کرد. اما… یک وقتهایی هم می شود که سیلی می زنی اما طرف از خواب بیدار … ادامهی خواندن
منتشرشده در هیچ
دیدگاهها برای خواب بسته هستند
دهلیز
وقتی برادرم هفت ساله شد مادرم یک راننده سرویس پیدا کرد که هر دو تایمان را ببرد مدرسه و برگرداند. اسمش علی آقا بود و یک پیکان استیشن کرم رنگ داشت. از مدرسه ما و مدرسه برادرم ده دوازده تا … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها, فیلسوفانه, کهنه خاطرات
۱ دیدگاه
دور یا نزدیک…
یک چیزی که هنوز یاد نگرفته ام این است که چطور بین اهداف کوتاه مدت و اهداف دراز مدتم تعادل به وجود بیاورم. قبل تر ها فقط اهداف کوتاه مدت داشتم. قبل تر ها اصلا فقط آدم اهداف کوتاه مدت … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها
دیدگاهها برای دور یا نزدیک… بسته هستند
قهقرا
هر بار که سرما می خورم می گویم که هیچوقت به این بدی مریض نشده بودم. بار بعد… باز هم همین را می گویم.
منتشرشده در یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای قهقرا بسته هستند
برادرزاده
امروز، 27 آذر 1392، 18 دسامبر 2013، ما، من و خواهرانم برای اولین بار عمه شدیم. وقتی رها به دنیا آمد برادرم گفت: «من دیگر دایی شده ام باید به من احترام بگذارید و شما خطابم کنید». حالا هم من … ادامهی خواندن
منتشرشده در یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای برادرزاده بسته هستند
ثبات یا حرکت؟
۱- نزدیکیهای نوئل است. توی بروشور همه سوپر مارکت ها پر است از مارک های مختلف جگر چرب مرغابی و غذاهای آماده شده. پوستر کنار همه ایستگاه های اتوبوس زیورآلات و عطرهای زنانه است. توی ویترین همه فروشگاه ها لباس … ادامهی خواندن
منتشرشده در تجربه های من, فیلسوفانه
دیدگاهها برای ثبات یا حرکت؟ بسته هستند
زندگی بعد از بچه
چند ماه اول بعد از تولد رها اینقدر کارهای بچه زیاد بود که این سوال برایم پیش می آمد که ما قبلا چگونه زندگی می کردیم بدون اینکه حوصله امان سر برود. زندگیمان اینقدر پر شده بود که شبها مثل … ادامهی خواندن
منتشرشده در یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای زندگی بعد از بچه بسته هستند