-
بایگانی
- تیر و مرداد 1403
- بهمن و اسفند 1402
- دی و بهمن 1402
- دی و بهمن 1400
- آذر و دی 1400
- فروردین و اردیبهشت 1400
- آذر و دی 1399
- آذر و دی 1398
- آذر و دی 1397
- تیر و مرداد 1396
- اردیبهشت و خرداد 1396
- اسفند و فروردین 1395
- خرداد و تیر 1395
- اردیبهشت و خرداد 1395
- فروردین و اردیبهشت 1395
- اسفند و فروردین 1394
- بهمن و اسفند 1394
- دی و بهمن 1394
- آذر و دی 1394
- آبان و آذر 1394
- مهر و آبان 1394
- شهریور و مهر 1394
- مرداد و شهریور 1394
- تیر و مرداد 1394
- اردیبهشت و خرداد 1394
- فروردین و اردیبهشت 1394
- اسفند و فروردین 1393
- بهمن و اسفند 1393
- دی و بهمن 1393
- آذر و دی 1393
- آبان و آذر 1393
- مهر و آبان 1393
- شهریور و مهر 1393
- مرداد و شهریور 1393
- تیر و مرداد 1393
- خرداد و تیر 1393
- اردیبهشت و خرداد 1393
- فروردین و اردیبهشت 1393
- اسفند و فروردین 1392
- بهمن و اسفند 1392
- دی و بهمن 1392
- آذر و دی 1392
- آبان و آذر 1392
- مهر و آبان 1392
- شهریور و مهر 1392
- مرداد و شهریور 1392
- تیر و مرداد 1392
- خرداد و تیر 1392
- اردیبهشت و خرداد 1392
- فروردین و اردیبهشت 1392
- اسفند و فروردین 1391
- بهمن و اسفند 1391
- دی و بهمن 1391
- آذر و دی 1391
- آبان و آذر 1391
-
اطلاعات
بایگانی دسته: تردیدها و دغدغه ها
همسایه ام گرسنه است…
یکسال پیش وقتی می خواستم به خودم یادآوری کنم که زندگی آنقدرها هم سنگین نیست و می شود بیخیالی طی کرد می رفتم توی سایت موداتوا چرخ می زدم. بین هزاران مدل کفش. به خودم می گفتم چقدر ملت کفش … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها
دیدگاهها برای همسایه ام گرسنه است… بسته هستند
من زنم یا مرد؟
یک زمانی آدم ها یا زن بودند یا مرد. حالا همه یک کمی زن هستند و یک کمی مرد. اگر روح کسی بیش از 51 درصد زنانه باشد می شود زن و اگر بیش از 51 درصد مردانه باشد می … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها
دیدگاهها برای من زنم یا مرد؟ بسته هستند
منو درگیر خودت کن…
امروز فهمیدم که درگیری رابطه بسیار مستقیمی با نگرانی دارد. کسانی را می بینی که احساس می کنی با تو درگیر شده اند. نمی فهمی چرا. نمی فهمی یعنی چه. در بیست سالگی درگیری معنای عشق می داد اما در … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها
دیدگاهها برای منو درگیر خودت کن… بسته هستند
هیچ کس کامل نیست…
هنوز حالم بد است از مهمانی دیشب. با اینکه همه چیز به خیر گذشت و با اینکه رها نه گریه کرد و نه خرابکاری. فقط بازی کرد و نگذاشت ما سر میز شام بیشینیم و در گفتگوها شرکت کنیم. بدی … ادامهی خواندن
منتشرشده در بودن, تردیدها و دغدغه ها
۱ دیدگاه
من بدم پس تو گناهکاری
درآمد1- چند شب پیش خواب دیدم که رفته ام موهایم را رنگ کرده ام. بعد وقتی خواستم شانه اشان کنم دسته دسته از سرم کنده شدند. به یکی از دوستانم گفتم. گفت کنده شدن مو یعنی بخشیده شدن گناهان. با … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها
۱ دیدگاه
لعنت
نمی دانم این چه مجازاتیست که من محکوم به تحملش شده ام. بعد از این همه سال باورهایی که از بچگی مغزم را پر کرده اند دارند یکی یکی پوچ از آب در می آیند. هر چیزی که در ذهن … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها
دیدگاهها برای لعنت بسته هستند
دروغ و حقیقت
آنقدر همه امان چوپان دروغگو شده ایم و آنقدر به شنیدن دروغ عادت کرده ایم که دیگر اگر بخواهی حقیقتی را پنهان کنی لازم نیست آن را در هزارتوی دروغ بپیچی؛ کافیست آن را عریان به نمایش بگذاری؛ عریان و … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها
۱ دیدگاه