-
بایگانی
- تیر و مرداد 1403
- بهمن و اسفند 1402
- دی و بهمن 1402
- دی و بهمن 1400
- آذر و دی 1400
- فروردین و اردیبهشت 1400
- آذر و دی 1399
- آذر و دی 1398
- آذر و دی 1397
- تیر و مرداد 1396
- اردیبهشت و خرداد 1396
- اسفند و فروردین 1395
- خرداد و تیر 1395
- اردیبهشت و خرداد 1395
- فروردین و اردیبهشت 1395
- اسفند و فروردین 1394
- بهمن و اسفند 1394
- دی و بهمن 1394
- آذر و دی 1394
- آبان و آذر 1394
- مهر و آبان 1394
- شهریور و مهر 1394
- مرداد و شهریور 1394
- تیر و مرداد 1394
- اردیبهشت و خرداد 1394
- فروردین و اردیبهشت 1394
- اسفند و فروردین 1393
- بهمن و اسفند 1393
- دی و بهمن 1393
- آذر و دی 1393
- آبان و آذر 1393
- مهر و آبان 1393
- شهریور و مهر 1393
- مرداد و شهریور 1393
- تیر و مرداد 1393
- خرداد و تیر 1393
- اردیبهشت و خرداد 1393
- فروردین و اردیبهشت 1393
- اسفند و فروردین 1392
- بهمن و اسفند 1392
- دی و بهمن 1392
- آذر و دی 1392
- آبان و آذر 1392
- مهر و آبان 1392
- شهریور و مهر 1392
- مرداد و شهریور 1392
- تیر و مرداد 1392
- خرداد و تیر 1392
- اردیبهشت و خرداد 1392
- فروردین و اردیبهشت 1392
- اسفند و فروردین 1391
- بهمن و اسفند 1391
- دی و بهمن 1391
- آذر و دی 1391
- آبان و آذر 1391
-
اطلاعات
بایگانی نویسنده: عتیق
حجاب در فرانسه
مقدمه: چندین نفر از خواننده های وبلاگ از من در باره حجاب خانم ها پرسیده اند در فرانسه. اینکه ممنوع است یا نه؟ برای همین تصمیم گرفتم در یک پست چیزهایی که در این مورد می دانم توضیح بدهم. نوشته … ادامهی خواندن
منتشرشده در تجربه های من
۱ دیدگاه
بخارا
رفتم توی فیس بوک دیدم یک نفر عکسی گذاشته از شب هتل لب حوض بخارا. دلم رفت. رفتم سراغ عکس هایم. چند تایش را انتخاب کردم که بگذارم اینجا شاید همانقدر که حال مرا خوب کرد حال کس دیگری را … ادامهی خواندن
منتشرشده در عکس
دیدگاهها برای بخارا بسته هستند
چهل تکه
اینقدر خوشم می آید از آدمهایی که سرتاپایشان یک جنس است. همان چیزی که توی سرشان است را به زبان می آورند و خودشان را هیچوقت سانسور نمی کنند. یعنی نه اینکه از قضاوت دیگران نترسند؛ دنیای اطرافشان جوری است … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها, هیچ, وبلاگ
۱ دیدگاه
پ و ل
این روزها ازهر زاویه ای که وارد می شوم به «دعا کردن»، می رسم به پول. نه اینکه مثلا کاری باشد که بخواهم انجام دهم یا چیزی باشد که بخواهم بخرم ولی پولش را نداشته باشم؛ نه. اما احساس می … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها
2 دیدگاه
؟
1- به خاطر موضع فرانسه در مذاکرات پنج به اضافه یک، تفریح ملت این شده که بروند توی صفحه فیس بوک لوران فابیوس و به فارسی بد و بیراه بنویسند. می گویند این موضع گیری به خاطر جلب نظر عرب … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها, یادداشت های روزانه
۱ دیدگاه
من و دنیا
توضیح: اینها را به عنوان یک آرزو بخوانید؛ آرزوهای تحت تاثیر این حرفها. می خندم و می خندانم تا دنیا به مکان شادتری تبدیل شود.خودم را می آرایم تا دنیا زیباتر باشد.درخت می کارم تا دنیا سبزتر شود.برای کودکم وقت … ادامهی خواندن
به کُل ببخش نه به جزء
گفتم حالم خیلی بد است؛ گفتم احساس پوچی می کنم؛ گفتم جای درستی نیستم.گفت نقش خودت را پیدا کن؛ گفت به کُل ببخش نه به جزء؛ گفت خودت را سبک کن تا جریان آب تو را از میان برگها و … ادامهی خواندن
نصیحت های خاله خرسه یا وقتی مامان از هر فرصتی برای دادن پند اخلاقی استفاده می کند
رها: بابا بیا بریم استخر سرحال بشیم. من: رها جون تنها چیزی که آدم رو سرحال می کنه خوابه!پی نوشت: اگر از سابقه داستانهای من با خواب رها مطلع نیستید این پست را بخوانید.
منتشرشده در رها, مادرانه ها
۱ دیدگاه
دست سازها
به نظر من تنها دو حس است که آدم را زنده نگه می دارد: حس مفید بودن و حس خلاق بودن. اینکه بودنت به درد آدمهای دیگر می خورد و اینکه می توانی یک چیز تازه به وجود بیاوری که … ادامهی خواندن
منتشرشده در آرزوها
دیدگاهها برای دست سازها بسته هستند
پیرمردِ شهرِ جادو
«طلسم وجود دارد؟» این را من با صدای بلند از همسر پرسیدم. خندید و گفت «دوباره سریال دیده ای؟» به شوخی اش اعتراض کردم. گفتم که سوالم جدی است. دیگر ذهنم نمی توانست به این سوال که «چرا ما اینقدر … ادامهی خواندن
منتشرشده در سفرنامه, شبه داستان
3 دیدگاه