روزهایی هست مثل این روزها
که در آن هیچ چیز معنایی ندارد
و همه گواه ها
هزاران فرسنگ با من فاصله دارند
و هر چه بیشتر به تو نگاه می کنم
بیشتر عقلم را از دست می دهم
در این پوچی بزرگ
که زندگی ما را در خود غرق می کند
عشق من به من بگو
بعد از این روزها
آیا بازهم عشق از اینجا گذر خواهد کرد؟
روزهایی هست مثل این روزها
که سوالات انباشته می شوند
و لبخند ها خسته
برای اولین بار
آیا این لحظه ای نیست
که در آن رعد و برقی می زند
و بعد از طوفان آن ما آنقدر قوی خواهیم شد
که باز هم بتوانیم مبارزه کنیم
عشق من به من بگو
بعد از این روزها
آیا بازهم عشق از اینجا گذر خواهد کرد؟
آیا تو می توانی به من اطمینان دهی
که عشق باز خواهد گشت؟
آیا امروز یکی از این روزها نیست
که سرما می گذرد و ما فراموشش می کنیم
عشق من به من بگو
…
بعد از این روزها
…