2- در مورد تعداد پرده ها، استاد گفت که برای یک برنامه 15 تا 30 دقیقه ای باید حداکثر 3 پرده داشته باشیم؛ برای 30 تا 120 دقیقه حداکثر 5 پرده، برای 4 ساعت 7 پرده و برای یک برنامه تمام روز 9 پرده.
3- در خصوص آنتراکت ها، باید به کشش شنوندگانمان توجه کنیم. وقتی کسی در جمع خمیازه می کشد یعنی بحث خسته کننده شده و به یک تنفس نیاز است. فاصله تنفس ها نباید مساوی و زمان آنها نباید قابل پیش بینی باشد. مثلا در مورد کلاس خودش، بر اساس تجربه، کسانی که در کلاس تراک شرکت کرده بودند انتظار داشتند که در اولین روز کلاس صدا هم بعد از ناهار یک استراحت کوتاه داشته باشیم؛ در حالیکه این اتفاق نیفتاد. این مساله باعث شد که در روز دوم، این تجربه استراحتِ بعد از ناهار برای همه تازگی داشته باشد.
4- استاد گفت همانطور که در تمرین حیوانات و ماشین ها و داستان آخری، مهم داشتنِ تصمیم بود و برنامه برای شروع و ادامه و پایان، در یک سخنرانی هم باید دینامیک برنامه را سخنران تنظیم کند؛ باید از قبل برای آن فکر و برنامه ریزی کند. اگر قرار است یک سمینار ارائه شود که صرفا شنیداری و بدون تصویر یا فیلم است، می توان با پرسیدن سوال، ریتم را تغییر داد. مثلا اینکه استاد بگوید 5 دقیقه وقت می دهم تا در مورد این موضوعی که مطرح کردم با بغل دستیهای خود صحبت کنید. یک روش دیگر برای تغییر ریتم، استفاده از داستان یا خاطرات شخصی است. یعنی اگر موضوعی که مطرح می کنیم صرفا تئوری است، می توانیم از یک تجربه شخصیِ مرتبط با موضوع شروع کنیم و بعد بحث را به تئوریِ صرف بکشانیم. یک روش دیگر این است که یک شیء یا کتاب مرتبط با موضوع سر کلاس بیاوریم و زمانی که می خواهیم در ریتم تغییر ایجاد کنیم در اختیار شرکت کنندگان قرار دهیم تا یکی یکی نگاه کنند.
5- در آخر استاد از همه خواست که برداشتشان از کلاس و نظرشان را بگویند. من فقط یاد این جمله افتادم که «موفقیت تصادفی به دست نمی آید.»