خوابم نبرد خوب است. هیچی نمی فهمم. این یکی را خودم انتخاب نکردم که بیایم. آرنو مجبورم کرد. اتاق به اتاق دنبال آدم بی کار می گشت که خفتش کند ببردش سمینار. گفتم رشته ام نیست. گفت سالن خالی است. دلم سوخت برایش. پاشدم آمدم. حالا به زور دارم جلوی خمیازه ام را می گیرم. دفعه قبل هم همینطور شد. یک استادی کلی راه آمده بود از یک شهر دیگر که برای ۵ نفر سمینار بدهد که البته یکی اشان هم من بودم که روز اول عید از زور بی حوصلگی رفتم نشستم که مثلا وقتم تلف نشود. کل زندگیم یک ترم یک پروژه داشته ام برای مهندس خراسانی زاده در باره هیدرولوژی (اتفاقا با حدیث!). تنها چیزی که فهمیدم این بود که موقع طراحی سد باید به فکر ماهی ها هم باشیم که بتوانند از این طرف سد بروند آن طرف و توی توربین گیر نکنند. تنها سوالم هم این که کسی به فکر ماهی های کارون و کرخه هم هست آیا؟! … و تنها نتیجه گیری ام اینکه دیگر هیچ وقت هیچ جا نباید بگویم که من یک پروژه در باره هیدرولوژی انجام داده ام!
-
بایگانی
- تیر و مرداد 1403
- بهمن و اسفند 1402
- دی و بهمن 1402
- دی و بهمن 1400
- آذر و دی 1400
- فروردین و اردیبهشت 1400
- آذر و دی 1399
- آذر و دی 1398
- آذر و دی 1397
- تیر و مرداد 1396
- اردیبهشت و خرداد 1396
- اسفند و فروردین 1395
- خرداد و تیر 1395
- اردیبهشت و خرداد 1395
- فروردین و اردیبهشت 1395
- اسفند و فروردین 1394
- بهمن و اسفند 1394
- دی و بهمن 1394
- آذر و دی 1394
- آبان و آذر 1394
- مهر و آبان 1394
- شهریور و مهر 1394
- مرداد و شهریور 1394
- تیر و مرداد 1394
- اردیبهشت و خرداد 1394
- فروردین و اردیبهشت 1394
- اسفند و فروردین 1393
- بهمن و اسفند 1393
- دی و بهمن 1393
- آذر و دی 1393
- آبان و آذر 1393
- مهر و آبان 1393
- شهریور و مهر 1393
- مرداد و شهریور 1393
- تیر و مرداد 1393
- خرداد و تیر 1393
- اردیبهشت و خرداد 1393
- فروردین و اردیبهشت 1393
- اسفند و فروردین 1392
- بهمن و اسفند 1392
- دی و بهمن 1392
- آذر و دی 1392
- آبان و آذر 1392
- مهر و آبان 1392
- شهریور و مهر 1392
- مرداد و شهریور 1392
- تیر و مرداد 1392
- خرداد و تیر 1392
- اردیبهشت و خرداد 1392
- فروردین و اردیبهشت 1392
- اسفند و فروردین 1391
- بهمن و اسفند 1391
- دی و بهمن 1391
- آذر و دی 1391
- آبان و آذر 1391
-
اطلاعات
آره یادش به خیر… من و تو و گلاره بودیم… وای! شما خیلی آن تایم بودین. یادته اولین کاری رو که تقسیم کرده بودیم، من قسمت خودمو کامل انجام ندادم، چقد شاکی شدین اون موقع… من اصولن آدم به موقعی نبوده م هیچ وقت! کلن خونسرد و دقیقه ی نودی ام!
میگم اون از روش تحقیقمون، این از هیدرولوژیمون، گیاه شناسی رو که نگووووووووو… کلهم ما چی یاد گرفتیم تو دوره ی ارشد؟!! فقط نمره های خوبی می گرفتیم از درسا!!! حالا به چی ِ ما نمره می دادن خدا می دونه!!!
من که جزئیاتشو یادم نمیاد… ولی راجع به دوره ارشد… هفته پیش توی یه کلاس شرکت کردم که در مورد تهیه پلان بود برای تدریس. اینکه چه جوری درس بدی و اینجور چیزها. تازه دوزاریم راجع به یه سری از مسائل افتاد که برام همیشه سوال بود. مثلا اینکه چرا امتحان می گیرن یا اینکه مثلا کاری که مهندس خراسانی زاده می کرد و نظر همه رو می گرفت و بعد فقط جمع بندی می کرد می تونست اگه هوشمندانه و آگاهانه استفاده بشه یک تکنیک فوق العاده باشه برای یادگیری یا … اینقدر شوکه کننده بود که هنوز نتونستم فکرامو جمع کنم و راجع بهش بنویسم