-
بایگانی
- تیر و مرداد 1403
- بهمن و اسفند 1402
- دی و بهمن 1402
- دی و بهمن 1400
- آذر و دی 1400
- فروردین و اردیبهشت 1400
- آذر و دی 1399
- آذر و دی 1398
- آذر و دی 1397
- تیر و مرداد 1396
- اردیبهشت و خرداد 1396
- اسفند و فروردین 1395
- خرداد و تیر 1395
- اردیبهشت و خرداد 1395
- فروردین و اردیبهشت 1395
- اسفند و فروردین 1394
- بهمن و اسفند 1394
- دی و بهمن 1394
- آذر و دی 1394
- آبان و آذر 1394
- مهر و آبان 1394
- شهریور و مهر 1394
- مرداد و شهریور 1394
- تیر و مرداد 1394
- اردیبهشت و خرداد 1394
- فروردین و اردیبهشت 1394
- اسفند و فروردین 1393
- بهمن و اسفند 1393
- دی و بهمن 1393
- آذر و دی 1393
- آبان و آذر 1393
- مهر و آبان 1393
- شهریور و مهر 1393
- مرداد و شهریور 1393
- تیر و مرداد 1393
- خرداد و تیر 1393
- اردیبهشت و خرداد 1393
- فروردین و اردیبهشت 1393
- اسفند و فروردین 1392
- بهمن و اسفند 1392
- دی و بهمن 1392
- آذر و دی 1392
- آبان و آذر 1392
- مهر و آبان 1392
- شهریور و مهر 1392
- مرداد و شهریور 1392
- تیر و مرداد 1392
- خرداد و تیر 1392
- اردیبهشت و خرداد 1392
- فروردین و اردیبهشت 1392
- اسفند و فروردین 1391
- بهمن و اسفند 1391
- دی و بهمن 1391
- آذر و دی 1391
- آبان و آذر 1391
-
اطلاعات
بایگانی ماهیانه: اردیبهشت 1392
تو یا شما
1- فرانسویها هم مثل ما برای تو و شما دو کلمه متفاوت استفاده می کنند. مثل ما، هم برای احترام و در مقابل کسی که نمی شناسند «شما» را به کار می برند. اما بر خلاف ما یک چیزی دارند … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها
دیدگاهها برای تو یا شما بسته هستند
کودک درونم بیا با هم آشتی کنیم…
می پرسم حسودم؟ می گوید نه. می گوید وقتی آدم مشکل مالی دارد به اینکه دیگران خانه و ماشین بخرند حساسیت نشان می دهد؛ وقتی بچه دار نمی شود از شنیدن خبر بارداری دوستانش به هم می ریزد؛ وقتی کار … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها
دیدگاهها برای کودک درونم بیا با هم آشتی کنیم… بسته هستند
پرنده ها به تماشای بادها رفتند
۱- الان از هر ایرانی که بپرسی آدل را می شناسد. همه می دانند که پارسال جایزه گرمی را برده. بیوگرافی اش را هم از حفظند. مثلا خود من که از صدایش خوشم نمی آید حتی. ۲- همسر تصمیم گرفته … ادامهی خواندن
منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها
دیدگاهها برای پرنده ها به تماشای بادها رفتند بسته هستند
جمعه های کِشی
تازه فهمیدم این جمعه های کِشی که خانم شین می گوید یعنی چه. دیروز بعد از ظهر مهمان داشتیم. بعد از رفتن مهمانها ایستادم به کوفته درست کردن. با اینکه اولین بارم بود و تمام مدت بالای سرش ایستاده بودم … ادامهی خواندن
منتشرشده در یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای جمعه های کِشی بسته هستند
نمی دانم…
من می دانمچگونه مسیر رودخانه ها را تغییر دهمبلدم کوه باری را تا آن سوی دریاها حمل کنماز اینکه قوانین را نقض کنمیا از خشم خداوندنمی ترسمیادگرفته ام چگونه یک میخ را در انبار کاه بیابمقربانی نیستمکبوتر همو برای اینکه … ادامهی خواندن
منتشرشده در ترجمه
دیدگاهها برای نمی دانم… بسته هستند
چند نکته قابل توجه خانم های محترم
دخترانههیچوقت مادرتان را به خاطر اینکه با پدرتان ازدواج کرده سرزنش نکنید. احتمال اینکه شما هم با کسی مثل پدرتان ازدواج کنید خیلی خیلی زیاد است. نامزدانهمردی که دوست صمیمی ندارد به درد ازدواج نمی خورد. به روابط خواستگارتان دقت … ادامهی خواندن
منتشرشده در تجربه های من, معلمانه
دیدگاهها برای چند نکته قابل توجه خانم های محترم بسته هستند
امروز…
ما تعطیلیم امروز. تقارن خجسته اول می و بیستم جمادی الثانی. فقط مانده ام که باید روز کارگر را به خودم تبریک بگویم یا روز مادر را!
منتشرشده در یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای امروز… بسته هستند
استاااااد خِفت می کنیم!
تا دیروز نمی دانستم این خفت کردن که می گویند یعنی چه. دیروز به توانایی خودم در این زمینه پی بردم. یک گزارش خیلی خیلی مفصل نوشتم برای کریستین که ترجیح داد به جای اینکه کتبی جواب بدهد برایم وقت … ادامهی خواندن
منتشرشده در یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای استاااااد خِفت می کنیم! بسته هستند
ای کاش کمی از قدرت مادرم را به ارث برده بودم
مادرم را در چهار اتفاق شناختم… اولینش زمانی بود که من یک انتخاب اشتباه کرده بودم در زندگیم. انتخابی که بازگشت از آن بهای خیلی سنگینی داشت. شبی که تصمیمم را به پدرم گفتم دعوای شدیدی شد توی خانه امان. … ادامهی خواندن
منتشرشده در کهنه خاطرات
2 دیدگاه