پ و ل

این روزها ازهر زاویه ای که وارد می شوم به «دعا کردن»، می رسم به پول. نه اینکه مثلا کاری باشد که بخواهم انجام دهم یا چیزی باشد که بخواهم بخرم ولی پولش را نداشته باشم؛ نه. اما احساس می کنم که دنیا طوری شده که تنها چیزی که تعداد گزینه هایت را در همه انتخاب هایت بیشتر می کند پول است؛ اینکه کجا باشی، چه کار کنی و چگونه برای رسیدن به آرزوهایت برنامه ریزی کنی. بعد انگار خودم از این فکرم خجالت بکشم به این فکر می کنم که اگر به جای گل، سوار بی ام و بودم چه تغییراتی در الانِ زندگیم بود. بعد خوشحال می شوم که آن زمان ها اینقدر پول دار نبودم؛ زمانی که اگر بیشتر داشتم عقلم به بیشتر از اینکه ماشینم را بهتر کنم نمی رسید. حالا اما یک عالمه ایده هست توی ذهنم که فقط لَنگِ پول است. آن هم برای اینکه مثلا ماهی یک هفته بیایم تهران و به عملی شدن ایده ام نظارت کنم. همین. نه اینکه خود ایده پول بخواهد.
مغزم بیشتر از همیشه کار می کند. بیشتر از همیشه فکر های تازه دارم. اما تا با کسی در میانشان می گذارم که برای تحققش کمکم کند می گوید نمی شود. خودم اگر بودم می شد. مطمئنم که می شد. اما من اینجایم و … همه کسانی که آنقدر شجاعت داشتند که قدم در راه های ناشناخته بگذارند یا دورند و یا آنقدر غرق زندگی که نمی توانند به غیر از یک قران دوزار به چیز دیگری فکر کنند. به عقل من پول که باشد می شود همه را دوباره جمع کرد. به عقل وزارت علوم هم … باید پول نباشد تا همه مجبور شوند برگردند.
این نوشته در تردیدها و دغدغه ها ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

2 دیدگاه دربارهٔ «پ و ل»

  1. Mahdi می‌گوید:

    ایده هات رو با صدای بلند بگو (مثلا همین جا). شاید کسی به ندای هل من ناصر ینصرنی ات پاسخ داد. یا از ظرف/موقعیت های خوبی مثل استارتاپ ویکند استفاده کن.
    http://startupweekend.ir

    • عتیق می‌گوید:

      چقدر این استارت آپ ویکند جالب بود. من اصلا نشنیده بودم تا الان. مرسی.
      البته ایده های من تجاری نیست زیاد. بعدشم مشکلم دقیقا تیم اجراییه. یه جور ناامیدی توی دوستام هست و یه جو بی اعتمادی توی عموم نسبت به همه چی که هر کاری رو سخت می کنه. ولی حتما زمانی که خواننده های وبلاگم یه کم بیشتر شدن ازشون کمک می گیرم.

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.