پیاز

امروز بعد از دو هفته ویار غذاهای ایتالیایی و مکزیکی ام خوابید. یعنی یک جورهایی مجبور شد که بخوابد. از همسر پرسیدم شام چه درست کنم. از ترس اینکه مبادا من دوباره یک پیتزایی پاستایی چیزی به خوردش بدهم زود گفت خورش. برای اینکه مطمئن شود که حتما درست می کنم گفت خورش کرفس. خورش مورد علاقه من که البته او زیاد دوست ندارد. من هم که دلم تنگ شده بود برای صدای سوت زودپز و بوی برنج. یک بسته گوشت خورشتی از فریزر گذاشتم بیرون و دو پیمانه برنج خیس کردم و رفتم یک ساعتی خوابیدم. وقتی بیدار شدم یک پیاز خرد کردم توی زودپز. زیرش را روشن کردم. یک قابلمه هم پر آب کردم گذاشتم روی گاز برای برنج. آب جوش آمد. برنج ها را ریختم. توی این فاصله یک کاپوچینو هم درست کردم و خوردم. موقع آبکش کردن برنج شده بود اما پیازها هنوز سرخ نشده بود… و من یاد یکی از سوالهای بزرگم در زندگی افتادم  که چرا توی کتابها و سایت های آشپزی می نویسند که پیاز را دو سه دقیقه تفت بدهید تا طلایی شود اما من که می خواهم پیاز سرخ کنم یک ربع طول می کشد!
این نوشته در یادداشت های روزانه ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.