مبارزه با چرندیات

یک سری صفحه درست شده توی فیس بوک به اسم مبارزه با چرندیات و اخبار جلعی و اینجور چیزها. من جزو مخالفینش بودم. مخصوصا در مورد یک سری از اخبار دروغین اما خوشحال کننده. مثلا در مورد کسی که قول داده بود به قربانیان آتش سوزی مدرسه کمک کند. همان آقای خوشتیپ و باکلاسی که می گفتند توی آلمان بیمارستان دارد و بعد معلوم شد که کل خبر دروغ بوده. من ناراحت شدم وقتی فهمیدم که خبر راست نبوده. دلم می خواست باور کنم که یک نفر هست که اینقدر قدرتمند و پولدار است که می تواند سلامتی و شادی را به همه آن بچه ها برگرداند؛ ولی… کسی نبود. من از اینهاییم که بعضی وقتها سرم را می کنم زیر برف شاید. نمی دانم.
اما همین من سر در برف در برابر یک جمله ای که به گمانم از پائولو کوئیلو توی فیس بوک پخش شده نظرم به شفاف سازی است. دلم می خواهد داد بزنم که این را اینقدر به اشتراک نگذارید؛ چرند است. اینکه گفته سعی کن اینقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد. به نظر من این جمله اشتباه است از اساس. حالا هر کس که گفته. هیچ انسانی کامل نیست و وقتی تلاش می کند همه آن چیزی که هست و دارد را بریزد روی دایره اما باز هم نمی شود نابود می شود. دیگر نمی تواند به خودش بگوید که ای کاش این کار را کرده بودم یا ای کاش فلان چیز را داشتم. نا امیدی اش اینقدر زیاد می شود که دیگر به سختی می تواند سرپا شود. من که فکر می کنم هر بار که همه چیزم را توی یک رابطه گذاشته ام، چه رابطه فامیلی یا کاری، چه دوستانه و چه عاشقانه باخته ام. ممکن است با گرفتن خودم از دیگران آنها را تنبیه کرده باشم اما… در نهایت کسی که متنبه شده خودم بوده ام. خودم تا مدتها احساس می کردم که کتک خورده ام و آسیب دیده ام. این زیادی کامل بودن مثل این است که خودزنی کنی؛ مثل اینکه برای ضربه زدن به دیگران خودت را نابود کنی. هر چقدر که بالاتر بروی سخت تر سقوط می کنی.
این نوشته در فیلسوفانه ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.