-
بایگانی
- فوریه 2024
- ژانویه 2024
- ژانویه 2022
- دسامبر 2021
- آوریل 2021
- دسامبر 2020
- دسامبر 2019
- دسامبر 2018
- جولای 2017
- می 2017
- مارس 2017
- ژوئن 2016
- می 2016
- آوریل 2016
- مارس 2016
- فوریه 2016
- ژانویه 2016
- دسامبر 2015
- نوامبر 2015
- اکتبر 2015
- سپتامبر 2015
- آگوست 2015
- جولای 2015
- می 2015
- آوریل 2015
- مارس 2015
- فوریه 2015
- ژانویه 2015
- دسامبر 2014
- نوامبر 2014
- اکتبر 2014
- سپتامبر 2014
- آگوست 2014
- جولای 2014
- ژوئن 2014
- می 2014
- آوریل 2014
- مارس 2014
- فوریه 2014
- ژانویه 2014
- دسامبر 2013
- نوامبر 2013
- اکتبر 2013
- سپتامبر 2013
- آگوست 2013
- جولای 2013
- ژوئن 2013
- می 2013
- آوریل 2013
- مارس 2013
- فوریه 2013
- ژانویه 2013
- دسامبر 2012
- نوامبر 2012
-
اطلاعات
بایگانی دسته: کهنه خاطرات
لک لک ها بر بام
من به اینکه ذهن نیروی جاذبه زیادی دارد و به هر چه فکر کنی به سمتت جذب می شود همیشه اعتقاد داشته ام. اما اگر اعتقاد نداشتم هم این روزها اعتقاد پیدا می کردم. سه سال پیش برای اولین بار … ادامهی خواندن
منتشرشده در کهنه خاطرات
دیدگاهها برای لک لک ها بر بام بسته هستند
عید
گفت عید می خواهم. گفتم عید بگیر تا عید شود. گفتم عیدی بده تا عید شود. عید گرفت. لباس نو پوشید. عطر زد. یک اسکناس نو گذاشت توی کیفش و رفت میان جمعیت. نمازش که تمام شد موقع پوشیدن کفش … ادامهی خواندن
منتشرشده در کهنه خاطرات
دیدگاهها برای عید بسته هستند