بایگانی دسته: فیلسوفانه

یک اصل مهم برای پیروز شدن در دعوا

پذیرفته شدن یک گزاره به حال کسی بستگی دارد که آن را به زبان می آورد. بزرگترین حقیقت ها اگر از دهان یک فرد خشمگین خارج شود اصلا شنیده نخواهد شد؛ حتی اگر با تمام توان داد بزند.

منتشرشده در فیلسوفانه | دیدگاه‌ها برای یک اصل مهم برای پیروز شدن در دعوا بسته هستند

مبارزه با چرندیات

یک سری صفحه درست شده توی فیس بوک به اسم مبارزه با چرندیات و اخبار جلعی و اینجور چیزها. من جزو مخالفینش بودم. مخصوصا در مورد یک سری از اخبار دروغین اما خوشحال کننده. مثلا در مورد کسی که قول … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در فیلسوفانه | دیدگاه‌ها برای مبارزه با چرندیات بسته هستند

عید

عید روزی است که عید بگیری اش… عیدی مبارکش است که خودت مبارکش کنی… اگر روزی را برای دیگران عید کنی آن روز برای خودت هم عید خواهد شد…

منتشرشده در فیلسوفانه | دیدگاه‌ها برای عید بسته هستند

دختر یا پسر

می گوید بچه پسر است… کلی ذوق می کنم و تبریک می گویم. انگار که برایم فرق می کند که پسر است. چند وقت پیش هم یک دوست دیگر گفت بچه دختر است… آن بار هم کلی ذوق کردم و … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در فیلسوفانه, یادداشت های روزانه | دیدگاه‌ها برای دختر یا پسر بسته هستند

بترس

بترس از آنهایی که هنوز سرشان نرسیده به بالش صدای خروپفشان بلند می شود اما وقتی بیدار می شوی قسم می خورند که تا صبح چشم روی هم نگذاشته اند.بترس از آنهایی که می گویند هر غذایی که باشد می … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها, فیلسوفانه | دیدگاه‌ها برای بترس بسته هستند

بگو چَشم

بچه که بودیم وقتی مادرم از من یا برادرم کاری می خواست او می گفت «باشه» و بعد برمی گشت سراغ بازیش و … هیچوقت آن کار را انجام نمی داد. من می ایستادم به بحث کردن و هزار و … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در فیلسوفانه, کهنه خاطرات | دیدگاه‌ها برای بگو چَشم بسته هستند

دوست

«دوست آن باشد که گیرد دست دوستدر پریشان حالی و درماندگی»حتی اگر دوست، دستِ دوست را پَس بزند.

منتشرشده در فیلسوفانه | دیدگاه‌ها برای دوست بسته هستند

خسته نباشی خانم «شهر»

پاریس را همیشه دوست داشتم؛ البته قبل از اینکه برای اولین بار ببینمش. اگر همان بار اول هم فقط رویش را دیده بودم شاید هنوز هم دوستش داشتم؛ اگر توی خط های متروش نچرخیده بودم و ندیده بودم مهاجران خسته … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در فیلسوفانه, یادداشت های روزانه | دیدگاه‌ها برای خسته نباشی خانم «شهر» بسته هستند

ترکیب و تاثیر

۱- قندهایی که این بار خریده ایم یک مزه عجیبی دارد. من که یک زمانی مشت مشت قند می ریختم توی چایم، الان ترجیح می دهم چای  را تلخ بخورم اما با این قندها  شیرینش نکنم. نه اینکه خودش بد … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در فیلسوفانه | دیدگاه‌ها برای ترکیب و تاثیر بسته هستند

نقش آدرنالین در… عشق

دیشب تلویزیون داشت از این به قول فرانسویها آوانتور های مسخره نشان می داد. از اینهایی که بین دخترها مسابقه هست برای بردن دل یک پسر یا بین پسرها برای بردن دل یک دختر. مدل این یکی  این بود که … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در فیلسوفانه | دیدگاه‌ها برای نقش آدرنالین در… عشق بسته هستند