بایگانی دسته: از هیچ و همه … بی ربطِ بی ربط

و داستان متولد می شود – ۱

به نظر من، نویسنده حتما بایدعینکی باشد. باید بتواند همه چیز را دو جور ببیند؛ یک بار با عینک و یک بار از بالای عینک؛ باید واقعیت را با قضاوت های شخصی اش و با تخلیش بیامیزد. وقتی از بالای … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در از هیچ و همه ... بی ربطِ بی ربط, وبلاگ | دیدگاه‌ها برای و داستان متولد می شود – ۱ بسته هستند

امان از زن وقتی عاشق شود… امان از زن وقتی شاعر شود…

چقدر شعرهایی که یک «زن» آنها را نوشته زیباست… نمی دانم چون من هم زن هستم راحت تر می فهمم و «می بینم» یا …اما این همه احساس، این همه لطافت، این همه ریز بینی، و این همه رمز و … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در از هیچ و همه ... بی ربطِ بی ربط | دیدگاه‌ها برای امان از زن وقتی عاشق شود… امان از زن وقتی شاعر شود… بسته هستند

چرا خارجیها به جای اینکه بچه دار شوند سگ نگه می دارند؟ یا… آیا ما آنقدر قوی هستیم که پدر و مادر شویم.

۱- سگ خیلی خیلی بیشتر از بقیه حیوانات و حتی بعضی وقتها انسان باهوش و وفادار است. می توانید مطمئن باشید که به همان اندازه که نیاز دارید شما را درک می کند، همانگونه که هستید می پذیرد و به … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در از هیچ و همه ... بی ربطِ بی ربط, مادرانه ها | ۲ دیدگاه

تولد یا مرگ

امروز توی فیس بوک دیدم که روز تولد دو تا از دوستانم است. امروز یکی از دوستانم سی و پنج ساله می شد و یکی دیگر سی و هفت ساله. یک لحظه شوکه شدم. آدم سی و پنج سالش می … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در از هیچ و همه ... بی ربطِ بی ربط | دیدگاه‌ها برای تولد یا مرگ بسته هستند

یک همچین آدمی هستم من

توی این وبلاگ گردیها با وبلاگ زنی آشنا شدم که تجربه های تلخ زندگیش در ارتباط با همسرش را به زبان طنز می نوشت؛ چیزهایی که شاید در زمان اتفاق افتادن تا سر حد مرگ عصبانیش کرده باشند اما حالا … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در از هیچ و همه ... بی ربطِ بی ربط, وبلاگ | ۲ دیدگاه

ای کاش «گل لاله» به اندازه کافی «عمر» کند…

تماشای سریال عمر گل لاله شده تفریح شبانه ما. یکی از سه چهار سریالی که من و همسر در تمام طول این چند سال با هم تماشا کرده ایم. و تنها سریال زرد البته. همسر درام دوست ندارد. دوست دارد … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در از هیچ و همه ... بی ربطِ بی ربط | دیدگاه‌ها برای ای کاش «گل لاله» به اندازه کافی «عمر» کند… بسته هستند

در را محکم ببند؛ ممکن است «عشق» سرما بخورد…

این همه زحمتی که برای یادگرفتن زبان فرانسه کشیده ام  اگرفقط برای فهمیدن شعرهای آلبوم جدید سلین دیون به کار می آمد، برایم کافی بود. از اینکه متن آهنگ ها را می فهمم و لازم نیست ترجمه انگلیسی شان را … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در از هیچ و همه ... بی ربطِ بی ربط | دیدگاه‌ها برای در را محکم ببند؛ ممکن است «عشق» سرما بخورد… بسته هستند

امان از این آلمانیها…

چند روز پیش کریستین ایمیل زد که ما برای شام ۲۸ دسامبر خانه اش دعوتیم. من و بقیه کسانی که با او کار می کنند. لطفی و وصال و خاک. امروز آدرس خانه اش را فرستاد. در کِل زندگی می … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در از هیچ و همه ... بی ربطِ بی ربط | دیدگاه‌ها برای امان از این آلمانیها… بسته هستند

برای اولین و آخرین بار از تو می نویسم ای دشمن کوچک خانگی

رشد می کند. مثل یک جنین در بدن مادر. هر روز باید جایی از بدنم دنبال نشانه هایش بگردم و فکر کنم که آیا این اتفاق جدید با دیروزی ها رابطه ای دارد یا نه. اضطراب دارم. این را می … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در از هیچ و همه ... بی ربطِ بی ربط | دیدگاه‌ها برای برای اولین و آخرین بار از تو می نویسم ای دشمن کوچک خانگی بسته هستند

ما و آرزوهایمان

هنوز نفهمیده ام که این ما هستیم که آرزو می کنیم و آن آرزو برآورده می شود یا اینکه این آرزو ست که برای محقق شدن ما را انتخاب می کند، به ذهنمان می آید و وادارمان می کند بخواهیمش… … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در از هیچ و همه ... بی ربطِ بی ربط | دیدگاه‌ها برای ما و آرزوهایمان بسته هستند