۵۰ سانتیمتر

امروز روز اول حراج بود و روز دفاع هم اتاقیم هم. روز شلوغی بود کلا. رها را ساعت ۸ و نیم گذاشتم مهد کودک. مربی اش  گفت مگر از تخت افتاده که به این زودی آمده! هیچ وقت قبل از ده نمی رفت.  خودم امروز را به خرید درمانی گذراندم. خرید برای رها و برای برادرزاده ای که قرار است آخر پاییز به دنیا بیاید. به جرات می توانم بگویم که این  خرید جزو ده لذت برتر دنیاست. آدم می تواند برای یک جورابش هم یک ساعت ذوق کند. اینقدر لذتش برایم زیاد بود که از صبح اول وقت رفته ام خرید و تازه الان برگشته ام و برای خودم هیچی نخریدم. اصلا نگاه نکردم به لباس های زنانه سن خودم. منتظرم تا برادرم و همسرش بیایند و لباسها را ببینند و باز هم ذوق کنیم کلی. تنها چیزی که شاید وسوسه ام کند دوباره بچه دار شوم خریدن لباس های ۵۰ سانتی متری است. البته ترجیح می دهم که وظیفه بچه دار شدن را خواهرها بر عهده بگیرند و من فقط برایشان خرید کنم!
این نوشته در یادداشت های روزانه ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.