بایگانی ماهیانه: جولای 2013

سولیداریته

بعد از دفاع هم اتاقیم دیوید به این نتیجه رسیدم که همه استرس هایم توی زندگی بیهوده بوده اند؛ اضطرابم وقت سمینارها و ارائه ها   و جلسه های مهم و حتی دفاع فوق لیسانسم. با خودم فکر کردم که … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در شبه داستان, یادداشت های روزانه | دیدگاه‌ها برای سولیداریته بسته هستند

وقتی اعتماد می کنی کامل اعتماد کن.

لباسی که می خواست برای مراسم بپوشد کتی بود که من همان بارهای اول برایش سوغاتی برده بودم. اولش از اینکه بین آن همه لباس این را انتخاب کرده که برای روز به این مهمی تنش کند خوشحال شدم. وقتی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در شبه داستان | دیدگاه‌ها برای وقتی اعتماد می کنی کامل اعتماد کن. بسته هستند

accepting the situation

توی چند واحد شهرسازی که در دوران لیسانس داشتیم چندین بار فرآیند طراحی شهری را برایمان توضیح دادند. فرآیندی که با پذیرش مساله شروع می شد. accepting the situation . من البته بقیه مراحلش را یادم نیست. چون این به نظرم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها | دیدگاه‌ها برای accepting the situation بسته هستند

سه توصیه برای رفتار با آدم ها به شرط چاقو

برای آدم های نزدیک (آدمهای ابدی زندگیتان)به دیگران آن چیزی را هدیه بده که از هیچ جای دیگر نمی توانند به دست آورند. برای آدمهای میانه (کسانی که به واسطه یک شخص، یک مکان یا یک موقعیت با آنها ارتباط … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در فیلسوفانه | ۲ دیدگاه

فلسفه خودمحوری

آدم چه جوری می تواند بفهمد که فلسفه زندگیش الان درست تر است یا قبل؟ هیچ جور. آدم نمی تواند بفهمد. خیلی جرأت می خواهد که بفهمی قبلا اشتباه می کرده ای یا الان داری اشتباه می کنی یا … … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در تردیدها و دغدغه ها | دیدگاه‌ها برای فلسفه خودمحوری بسته هستند

دعای من برای ماه رمضان

خدایا ما را از اینکه فقط تا نوک دماغمان را ببینیم مصون بدار…

منتشرشده در هیچ | ۱ دیدگاه

این یک بار

سرماخوردگی خانه نشینم کرده. می گویم چند سال بود که اینجوری سرما نخورده بودم. می گوید ۶ ماه پیش هم که توی زمستان سرما خوردی همین را گفتی. من البته یادم نمی آید اما با خودم فکر می کنم که … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در یادداشت های روزانه | ۱ دیدگاه

بی کسی

بی کسی یعنی این که وقتی می خواهی بروی سفر کسی را نداشته باشی که بیاید به گلدانهایت آب و به خرگوشت غذا بدهد.

منتشرشده در هیچ, یادداشت های روزانه | دیدگاه‌ها برای بی کسی بسته هستند

چرا بچه ها راحت با هم دوست می شوند؟

چرا بچه ها خیلی سریع و راحت با هم ارتباط برقرار می کنند؟ چرا زود با هم دوست می شوند؟ چرا می توانند راحت دوست جدید پیدا کنند ولی آدم بزرگها نمی توانند؟ چرا هر چه بزرگتر شوی پیدا کردن … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در هیچ | دیدگاه‌ها برای چرا بچه ها راحت با هم دوست می شوند؟ بسته هستند

خودزنی

یکی از بزرگترین خودزنی هایی که آدم می تواند بکند این است که بنشیند وبلاگ یک بلاگر قدیمی را از اول آرشیوش بخواند و هی تاریخ ها و اسم ها را تطبیق بدهد با زندگی خودش که مثلا “در ۸ … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در یادداشت های روزانه | دیدگاه‌ها برای خودزنی بسته هستند