-
بایگانی
- فوریه 2024
- ژانویه 2024
- ژانویه 2022
- دسامبر 2021
- آوریل 2021
- دسامبر 2020
- دسامبر 2019
- دسامبر 2018
- جولای 2017
- می 2017
- مارس 2017
- ژوئن 2016
- می 2016
- آوریل 2016
- مارس 2016
- فوریه 2016
- ژانویه 2016
- دسامبر 2015
- نوامبر 2015
- اکتبر 2015
- سپتامبر 2015
- آگوست 2015
- جولای 2015
- می 2015
- آوریل 2015
- مارس 2015
- فوریه 2015
- ژانویه 2015
- دسامبر 2014
- نوامبر 2014
- اکتبر 2014
- سپتامبر 2014
- آگوست 2014
- جولای 2014
- ژوئن 2014
- می 2014
- آوریل 2014
- مارس 2014
- فوریه 2014
- ژانویه 2014
- دسامبر 2013
- نوامبر 2013
- اکتبر 2013
- سپتامبر 2013
- آگوست 2013
- جولای 2013
- ژوئن 2013
- می 2013
- آوریل 2013
- مارس 2013
- فوریه 2013
- ژانویه 2013
- دسامبر 2012
- نوامبر 2012
-
اطلاعات
بایگانی ماهیانه: آوریل 2013
من یک معمار هستم…
۱- دو روز است که میگرن خانه نشینم کرده. درست وقتی که باید مقاله ام را تمام کنم. فردا کریستین دارد ده روز می رود سفر و اگر قبل از رفتنش نتواند مقاله ام را بخواند توی این مدت من … ادامهی خواندن
منتشرشده در هستن
دیدگاهها برای من یک معمار هستم… بسته هستند
لک لک ها بر بام
من به اینکه ذهن نیروی جاذبه زیادی دارد و به هر چه فکر کنی به سمتت جذب می شود همیشه اعتقاد داشته ام. اما اگر اعتقاد نداشتم هم این روزها اعتقاد پیدا می کردم. سه سال پیش برای اولین بار … ادامهی خواندن
منتشرشده در کهنه خاطرات
دیدگاهها برای لک لک ها بر بام بسته هستند
میان ما…
میان ما داستانی است که تصادفی شروع شده است از چشمانمان که به دنبال هم می گردند میان ما دستانمان اولین قرار ملاقات را برنامه ریزی می کنند میان ما زمان است که بی خیال می گریزد زندگی است که … ادامهی خواندن
منتشرشده در ترجمه
دیدگاهها برای میان ما… بسته هستند
از حال بد به حال خوب
می خواهم بنشینم یک سری مطلب بنویسم راجع به حال خوب… اینکه چه کار کنیم که حالمان خوب باشد. البته من هم مثل بیشتر آدمها تئوریم خوب است اما همیشه در عمل لنگ می زنم. اگر بنویسم هم برای خودم … ادامهی خواندن
منتشرشده در حال خوب
دیدگاهها برای از حال بد به حال خوب بسته هستند
منم آن ابر وحشی…
اشکم تا دم مشکم آمده… هر چیزی به گریه ام می اندازد. چه خوب باشد و چه بد. چه خوشایند باشد و چه ناراحت کننده. چه تولد باشد و چه مرگ. من اشک می ریزم. از صبح هم این آهنگ … ادامهی خواندن
منتشرشده در یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای منم آن ابر وحشی… بسته هستند
خنده های راستکی
خواهرم می خواهد برای سالگرد ازدواج برادرم و همسرش برایشان یک تابلو درست کند از عکسهایی که توی سفرها انداخته اند. از من کمک خواسته. هفتاد هشتاد تا عکس هم انتخاب کرده که من چند تایشان را جدا کنم و … ادامهی خواندن
منتشرشده در یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای خنده های راستکی بسته هستند
عاشقتم کوچولوی مستقل دوست داشتنی
دیگر نمی شناسمت. قدمهای محکمت را که اصلا شبیه نوزادی نیست که دو سال پیش حتی نمی توانست از جایش بلند شود یا بنشیند. برای خودت شده ای یک شخصیت مستقل که تصمیم می گیرد، انتخاب می کند، ترجیح می … ادامهی خواندن
منتشرشده در مادرانه ها
دیدگاهها برای عاشقتم کوچولوی مستقل دوست داشتنی بسته هستند
رنگی تر از بهار…
امروز من رنگی ترین آدم شهرم؛ زرد و سبز و آبی. از کنار هر مغازه ای که رد می شوم از دیدن زنی که با این همه رنگ دارد توی شهر می چرخد تعجب می کنم.امروز من رنگی ترین آدم … ادامهی خواندن
منتشرشده در یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای رنگی تر از بهار… بسته هستند
استامبولی، مقاله و وبلاگ ۲۰۰۰
رسما شغل اولم شده وبلاگ نویسی. مقاله و درس و مشق تعطیل. امروز پرشین بلاگم مرز دو هزار بازدید کننده را رد کرد. یک اتفاق دیگر هم افتاد و آن اینکه یک نفر بدون اینکه من بشناسمش یا تا حالا … ادامهی خواندن
منتشرشده در وبلاگ
دیدگاهها برای استامبولی، مقاله و وبلاگ ۲۰۰۰ بسته هستند
Amour
نشستم با جدیت تمام فیلم عشق میشل هانکه را دیدم. شکنجه بود برایم. یک جور خودزنی. بیش از بیست بار وسطش قطع کردم. فیلم دو ساعته پنج ساعت طول کشید برایم. با این حالم فقط این کم بود…
منتشرشده در یادداشت های روزانه
دیدگاهها برای Amour بسته هستند