همین سی سال و اندی…

به دوستان جوانترم همیشه می گویم که ورود به سی سالگی اتفاق فوق العاده ایست. باورشان نمی شود. می گویم صبر کنید و ببینید چه آرامشی هست بعد از طوفان درس و کار و انتخاب های سرنوشت ساز دهه سوم زندگی. این چند روز توی تقریبا همه ایمیل هایی که نوشته ام یا جواب داده ام و توی تقریبا همه کامنت هایی که جاهای مختلف گذاشته ام با وجود موضوعات کاملا متفاوتشان یک عبارت مشترک وجود دارد: «تجربه شخصی من می گه که…». این برکت سی و چند سالگی است که می توانی در باره تقریبا هر موضوعی یک تجربه شخصی داشته باشی که هر چند بعضی وقتها تلخ بوده اما حالا دیگر تلخیش هم گذشته و شده «خاطره». برای همین هم هست که وقتی دنگ شو می خواند «خاطراتم از همین سی سال و اندی…» یک چیزی ته دلم تکان می خورد و یک لبخند می آید روی صورتم. دوستتان دارم روزهای زیبای سی و چند سالگی.

این نوشته در یادداشت های روزانه ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

3 دیدگاه دربارهٔ «همین سی سال و اندی…»

  1. زری می‌گوید:

    خوشحالم برایت که به آرامش پس از طوفان رسیده ای:)

  2. روزنگار می‌گوید:

    برات خوشحالم
    ولی راستش برای من بعد از ۳۰ برعکس گفته تو بود. فکر میکنم حداقل قبل از ۳۰ مسیر مشخص تره و کارهایی که باید انجام بدیم واضح تره. تصمیم گیری هم ساده تر. اما بعد از ۳۰ کمی شرایط فرق داره.

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.