نحس

اصلا بعضی روزها از اصل و اساس گَند هستند. هر کاری که بکنی نتیجه ای ندارد. دست به دریا که بزنی خشک می شود. مثل امروز برای من که با اینکه یک ناهار خیلی خوب خورده ام و یک فیلم خیلی خوب دیده ام و صبح هم تا ساعت ده خوابیده ام اما از گندی اش برایم کم نشده. انگار که هر چه بیشتر دست و پا می زنم بهتر که نمی شود هیچ، بدتر هم می شود.
امروز باید یکشنبه می بود نه شنبه. یک جایی یک قمری عقربی چیزی جابجا شده. ای کاش می شد اینجور وقتها تمام روز بخوابم تا کواکب برگردند سر جای درستشان. حیف که حتی یک ذره هم خوابم نمی آید.
این نوشته در یادداشت های روزانه ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.