لحظه ها

آدم وقتی شروع می کند به نوشتن تازه می فهمد که چقدر زندگیش قابلیت داستان شدن دارد؛ تجربه های کوچکش و حتی روزمرگی هایش. وقتی می نویسی تازه می فهمی که داستان از همین لحظه های ساده شروع می شود. می فهمی که هر روز صبح که از خواب بیدار می شوی می توانی یک ماجرای هیجان انگیز را آغاز کنی؛ ماجرایی که شاید آنقدر جذاب باشد که کسانی بیایند و وقت بگذرانند و بخوانند و حتی گاهی نظر بدهند؛ داستانی که برای مدتی هر چند کوتاه ذهنشان را درگیر کند و به فکر واداردشان… خدا را چه دیدی؛ شاید همین قصه های ساده بشوند روزی یک کتاب… لحظه های زندگیمان را دست کم نگیریم.
این نوشته در وبلاگ ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.