رازِ جوانیِ روح

۱- قبل ترها اصلا دوست نداشتم کِرِم بزنم. از اینکه چیزی روی پوستم باشد بدم می آمد؛ آن هم یه چیز چرب. حتی در دوره راهنمایی و دبیرستان هم لوسیون های بدبوی جوشهای دوران بلوغ را به زور استفاده می کردم. اما حدود یک سال پیش، جذبِ یک تبلیغ تلویزیونی شدم. تبلیغِ سِرُم راز جوانی اورئال با اسم روشنایی. یک جور لوسیون روشن کننده بود که یکی دو درجه پوست را شفاف می کرد. اینقدر از تبلیغش و از اسمی که برایش اننخاب کرده بودند و از مدل بسته بندی اش خوشم آمد که با وجود اینکه به نسبت گران بود یکی خریدم و بر خلاف همه مشابه های قبلی، خیلی منظم استفاده کردم. تجربه خیلی خوبی بود.  شب می زدی و می خوابیدی؛ صبح که از خواب بیدار می شدی یک احساس تمیزی و سبکی داشتی که با هیچ چیز دیگر قابل مقایسه نبود. حتی مثل کِرِم های لایه بردار هم نبود که صورت آدم را پوست پوست می کنند. خیلی آرام و ملایم لایه لایه از پوستت برمی داشت تا کم کم پوست زنده و باطراوت شود. اینقدر از این کرم خوشم آمد که برای مادرم و مادر شوهرم هم خریدم و به خیلی های دیگر هم توصیه کردم. بعدتر ها فهمیدم که این مارک تجاری راز جوانی برای دهه سی سالگی درست شده؛ برای از بین بردن اولین چروکها و نشانه های خستگی از پوست. برای از بین بردن آثار گذشت زمان از چهره. برای جوانتر شدن و شادابتر شدن.۲- ای کاش یک کرمی هم بود برای جوان کردن روح. برای پاک کردن زنگار ها و خستگی ها. آن وقت من یکی حتما مشتری اش می شدم. یک چیزی که می زدی و می خوابیدی و هر صبح موقع بیدار شدن می دیدی که تعدادی از نقاط تاریک مغزت روشن شده اند؛ هر روز لایه لایه از خستگی های ذهنت کم می شد و چین و چروک های تجربه های تلخ روحت صاف می شد… شاید هم اکسیری وجود داشته باشد که من نمی دانم… اگر جایی چیزی دیدید که می تواند روح را جوان کند حتما به من هم خبر دهید. به من و همه سی ساله ها. نمی دانم چرا ما سی ساله ها  همه اینقدر خسته ایم.

این نوشته در تردیدها و دغدغه ها ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.