تمام داستان های بزرگ دنیا با یک اتفاق مشترک شروع می شوند… اینکه کسی به کسی اعتماد کند!

همین… فقط همین

یک آگهی را روی صفحه فیس بوکم همخوان کرده بودم در باره جمع کردن درهای پلاستیکی بطری ها برای خریدن ویلچر. یک حرکتی که همه جای دنیا دارد به شکل های مختلفی انجام می شود؛ حتی توی همین ولایت استراسبورگ. از بعضی از دوستانم خواستم که پیام را با وایبر توی گروه هایی که عضو هستند به اشتراک بگذارند. یکی شان جواب عجیبی دریافت کرده بود که برای من هم فرستاد. سوال اصلی این بود که چطور مطمئن باشیم پولی که از فروش سربطری ها به دست می آید صرف خرید ویلچر می شود. سوال را به شکل خیلی بدی مطرح کرده بود. اصلا سوال نپرسیده بود. قضاوت کرده بود… که این پول می شود صرف خوش گذرانی یک عده آدم که دارند از سادگی بقیه سوء استفاده می کنند.

این روزها دارم یک دروه ای را می گذرانم توی کورس ارا به اسم «کارآفرینی برای تغییر». چندین هزار نفر در این دوره شرکت می کنند. هر کس یک پروژه تعریف کرده که با آن می شود یک تغییر در جهت وضعیت اجتماعی مردم یا در جهت حفاظت از محیط زیست انجام داد. شاید من هنوز توی جو این دوره بودم که فکر می کردم همه معنای مشارکت اجتماعی برای تغییر – معنای حرکت های نمادین برای آگاه سازی جامعه نسبت به مشکلات قشرهای مختلف – معنای فعالیت داوطلبانه (و بدون حقوق) و معنای سازمان های مردم نهاد را می دانند و به آنها برای ایجاد تغییرات هر چند کوچک اعتماد می کنند. شاید تحت تاثیر چالش سطل آب یخ بود. تازه فهمیدم که بیشتر به اشتراک گذاری ها جاست فور فان بوده و نه برای حمایت از این حرکت یا آگاه کردن دیگران
دوستم و دوستش به من اعتماد نکردند. این بی اعتمادی شان باعث شد که من بروم تحقیق کنم و با اطمینان بیشتری گام بردارم. باعث شد که دوستان دیگرم که فکر می کردند وقت یا نیروی انسانی لازم برای مشارکت در این حرکت اجتماعی را ندارند به پتانسیل های دور و برشان با دقت بیشتری نگاه کنند و یک راهی پیدا کنند برای کمک به این جنبش.
رئیس می گوید وقتی می خواهی کار اجتماعی بکنی باید پوستت مثل پوست کرگدن کلفت باشد. دارم سعی می کنم که پوستم را کلفت کنم اما… دلم می خواست آدمها بیشتر به هم اعتماد می کردند

پی نوشت:  اگر می خواهید خالق داستانی باشید که زندگی اطرافیانتان را تغییر دهد به آنها و به همدستانتان اعتماد کنید و با آنها هم داستان شوید.

این نوشته در تجربه های من, تردیدها و دغدغه ها ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

5 دیدگاه دربارهٔ «تمام داستان های بزرگ دنیا با یک اتفاق مشترک شروع می شوند… اینکه کسی به کسی اعتماد کند!»

  1. نت سل می‌گوید:

    خبرگزاری ها هم خبرش رو چاپ کردن مثلا
    http://www.asriran.com/fa/news/384312/%D8%B3%D8%B1-%D8%A8%D8%B7%D8%B1%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%88%DB%8C%D9%84%DA%86%D8%B1-%D8%B4%D8%AF
    به همین خاطر شک کردن بهش خیلی جرات می خواد

    • عتیق می‌گوید:

      خوب اینکه خیلی خوبه که در یه مدت کم اینقدر جواب خوب داده. مرسی بابت لینک. نمی تونم دیگه برای اون دوستم بفرستمش ولی توی فیس بوکم می ذارم.

  2. زری می‌گوید:

    بعضی ها زیادی بد بینند و از نظر خودشون این بدبینی نیست بلکه اسمش را میگذارند ذکاوت و هوشمندی که دیگران سرشون کلاه نذارند. این آدمها را باید بیخیال شد و مصداق مثل ” ما را به خیر تو امیدی نیست، شر مرسان” هستند.
    بله من هم با این بحث جمع کردن سربطری مواجه شدم و کمی هم کمک کردم (مخصوصا در مهمانی های ماه رمضان یا هیأت ها ی محرم و … )، ولی تنها سوالم این بود که چرا دربطری و چرا سایر مواد بازیافتی نباشه؟ که الان با خوندن پیوستها متوجه جزییات هم شد.

    • عتیق می‌گوید:

      ولی بد بینی این آدم ها نهایتا به نفع طرح میشه. من کار این خانم رو الان یادم میاد که توی فیس بوک دیده بودم و از کنارش رد شده بودم (نهایتا لایک کرده بودم مثلا). الان این ماجرا باعث شد که برم و راجع بهش تحقیق کنم.

  3. عتیق می‌گوید:

    توی هر خونه ای / شرکتی / همایشی / سفری کلی در پلاستیکی جمع می شه. درهای بطری های آب معدنی، نوشابه ها، شیر، دلستر و خیلی چیزهای دیگه. این درها رو جمع کنید و بدین به ما. ما «هستمت» هستیم! این درها رو جمع می کنیم و دسته بندی می کنیم و می فروشیم به بازیافتی ها و با درآمدش، برای معلولین کم بضاعت / بی بضاعت کشورمون ویلچر تهیه می کنیم و در اختیارشون قرار می دیم. جمع آوری درهای پلاستیکی برای خرید ویلچر ایده ی ما نیست. این بخشی از یک حرکت جهانیه که توی کشورهای مختلف انجام می شه و قبل از ما، خانم سپیده جلالی از شهر تبریز این کار رو انجام دادن. حالا ما می خواییم تلاش کنیم آدم های بیشتری رو با این طرح آشنا کنیم.
    با این شیوه ی بودن، به محیط زیست اعلام می کنیم که «هستمت» و همراهتم. به هموطنانمون که نیاز به همراهی ما دارن نشون می دیم «هستیم» براشون و از همه بهتر، به همدیگه نشون میدیم که کنار همیم و با هم همراهیم.
    بیایید خوب تر باشیم و یک جامعه ی خوب و یک کشور خوب بسازیم.
    راستی! سلام!
    راستی؛ این ماییم در شبکه های اجتماعی مختلف. لطفا ما رو دنبال کنید و به دوستانتون معرفی کنید:
    http://goo.gl/P9i2Zi
    https://instagram.com/hastamet
    twitter.com/hastametdotcom

    https://www.facebook.com/hastametdotcom

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.