امید… امید… امید…

بزرگترین عذاب ها قابل تحملند وقتی بدانی که کِی تمام می شوند؛ حتی ندانی کِی؛ فقط مطمئن باشی که یک روزی تمام می شود. امان از وقتی که ندانی و مطمئن نباشی. آنوقت کوچکترین ناملایمات هم غیر قابل تحمل است.
آدم زمستان را به امید بهار تحمل می کند. روز شماری می کند برای آمدن بهار. اگر بهار نیاید…؟ وای به روزی که بهار نیاید.
این نوشته در از هیچ و همه ... بی ربطِ بی ربط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.