دو ماه پیش شروع کردم به نوشتن یک داستان. در باره دختری هم سن و سال خودم که البته اولش اسم نداشت اما حالا اسمش سنا ست. اوایل تمام وقت آزادم را می نوشتم. حالا اما گذاشته ام که سنا از من جدا شود و پایان خودش را برای قصه اش پیدا کند. با اینکه دیگر داستان نویسی ام متوقف شده اما نمی توانم از روزمرگیهایم هم اینجا بنویسم؛ با وجود اینکه اتفاقات خیلی جالبی این روزها می افتند برایم. نمی توانم بفهمم که این اتفاقات دارد برای من می افتد یا برای سنا. یک جوری دنیای عینی و ذهنی ام قاطی شده که فهمیدن اینکه چه چیزی واقعا دارد اتفاق می افتد و چه چیزی را ذهن من دارد می سازد برایم خیلی سخت شده. امروز به زور خودم را نشانده ام پای وبلاگ و سنا را فرستاده ام دنبال زندگیش. اگر برود البته. بعضی وقتها فکر می کنم که چطور این نویسنده های بزرگ که داستان های تاثیرگذار نوشته اند دیوانه نشده اند.
-
نوشتههای تازه
- به خانه برگشتیم… نبودید…
- به خانه برمی گردیم…
- دخترم رز
- بعد از اینکه دفاع کردی چه کار می کنی؟
- «استقلال» بهتر است یا «پیروزی»؟
- جامعه ای که سوسیالیسم دو طبقه اش کرد
- بیهوده
- چهلمین روز
- بگو «نه»
- خانم علی نژاد چه کسی متولی «اجازه خروج» است؟
- یکی زندگی را گذاشته روی دور کُند
- سفری که از من برنمی گردد
- روزهای یکی در میان لاک پشتی
- شوک
- آنهایی که ناپدید می شوند…
- Born to be ME
- دیگر دستهایم بسته نیست!
- کسی که داستان زندگی ما را می نویسد چگونه فکر می کند؟
- با ملاحظه تر باشیم… فقط کمی…
- یلدا مبارک
بایگانی
- جولای 2017 (1)
- می 2017 (1)
- مارس 2017 (1)
- ژوئن 2016 (1)
- می 2016 (3)
- آوریل 2016 (3)
- مارس 2016 (6)
- فوریه 2016 (1)
- ژانویه 2016 (2)
- دسامبر 2015 (4)
- نوامبر 2015 (2)
- اکتبر 2015 (2)
- سپتامبر 2015 (2)
- آگوست 2015 (1)
- جولای 2015 (2)
- می 2015 (7)
- آوریل 2015 (3)
- مارس 2015 (4)
- فوریه 2015 (3)
- ژانویه 2015 (3)
- دسامبر 2014 (9)
- نوامبر 2014 (8)
- اکتبر 2014 (11)
- سپتامبر 2014 (10)
- آگوست 2014 (5)
- جولای 2014 (14)
- ژوئن 2014 (4)
- می 2014 (6)
- آوریل 2014 (2)
- مارس 2014 (1)
- فوریه 2014 (8)
- ژانویه 2014 (9)
- دسامبر 2013 (19)
- نوامبر 2013 (25)
- اکتبر 2013 (19)
- سپتامبر 2013 (21)
- آگوست 2013 (15)
- جولای 2013 (37)
- ژوئن 2013 (47)
- می 2013 (29)
- آوریل 2013 (52)
- مارس 2013 (47)
- فوریه 2013 (28)
- ژانویه 2013 (45)
- دسامبر 2012 (28)
- نوامبر 2012 (8)
دستهها
- آرزوها (۲)
- از هیچ و همه … بی ربطِ بی ربط (۳۵)
- به خانه برمی گردیم (۲)
- بودن (۴)
- پیش درآمد (۷)
- تجربه های من (۲۶)
- ترجمه (۸)
- تردیدها و دغدغه ها (۱۰۹)
- تصمیم ها و برنامه ها (۶)
- تصویرسازی (۱)
- تمرین نوشتن (۲)
- چله (۸)
- حال خوب (۱۱)
- دستهبندی نشده (۳۷)
- رها (۱۶)
- سفرنامه (۱۲)
- شبه داستان (۲۲)
- شدن (۳)
- عکس (۵)
- فیلسوفانه (۳۱)
- کهنه خاطرات (۲۶)
- مادرانه ها (۲۲)
- معلمانه (۳)
- نامه ها (۱)
- هستن (۷)
- هیچ (۶۰)
- وبلاگ (۵۷)
- یادداشت های روزانه (۱۹۶)
آخرین دیدگاهها